اقتصاد سیاسی لیبرالی

بسم الله الرحمن الرحیم

اغلب وقتی از رنسانس و انقلاب صنعتی در غرب سخن گفته می شود , نقش عقل و بریدن از دین در آن بسیار برجسته می شود. درواقع تکیه به عقل و کنار گذاشتن دین را منشاء اصلی پیشرفت تکنولوژیک غرب معرفی می کنند و همان نسخه را برای ما هم می پیچند. به چند جمله ی بعد و مسائل گفته شده در پی آن نگاهی بکنیم و ببینیم در واقع انقلاب صنعتی برچه پایه ای استوار یوده است؟

 

 توجه کنید:

  

" یکی از پیامدهای طبیعی آزادی آن است که کسانی که رها شده اند تا به هر ترتیب که می توانند معاش خود را تامین کنند گاهی اوقات به ناگزیر نیازمند خواهند شد...صنعت و تجارت والدین حقیقی فقر ملی ما هستند."

"همانطور که کار منشاء ثروت است , فقر منشاء کار است. فقر را ریشه کن کنید , ثروت از میان می رود"

" هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ عملی در مقابل این اندیشه مردانه مقاومت کنید که حکومت یا حتا ثروتمندان قادرند احتیاجات تهیدستان را برآورده سازند , احتیاجاتی که بنا به مشیت الاهی از آنها دریغ شده است."

" هر چه مراقبت از فقرا به نحو بهتری صورت بگیرد , تعداد بیشتری خواهان استفاده از آن خواهند بود. "

بله تعجب نکنید اینها زمانی آموزه های اقتصاد لیبرالی در بریتانیا بوده است.  

 

در سال 1834 با این گونه گفته ها و تبلیغات که با " ترکیبی از خواست خداوند و حکم علم , بیهودگی کمک به تهیدستان را فرمان می داد " قانون جدید گدایان در انگلستان وضع می شود. اقتصاد سیاسی لیبرال , فقر و بیکاری را ناشی از علل ساختاری نمی دانست بلکه علت آن بدشانسی هایی بود که رهایی از آن در چارچوب قدرت فرد قرار داشت.

پیامدهای خوفناک ناشی از تدوین قانون جدید گدایان را همه به خوبی می دانند. این قانون به فوریت به یکی از نفرت انگیزترین قوانینی بدل شد که تا آن زمان در بریتانیا وضع شده بود. الیورتویست , در دومین رمان دیکنز , فقط سه سال بعد از تصویب این قانون در قالب طنزی خشن بر نوانخانه های جدید و" فیلسوفانی " که الهام دهنده و مدافع آن بودند حمله کرد. غذای بخور و نمیری که الیور از روی سادگی علیه آن به اعتراض بر می خیزد به هیچ وجه اغراق نبود و جدا کردن زنان و شوهران از یکدیگر اقدامی مالتوسی بود که به منظور کنترل جمعیت در نظر گرفته شده بود.  

        اقتصاد سیاسی لیبرالی - قانون جدید گدایان - الیور تویست   

رسوایی مشهور نوانخانه ی آندوور که در دهه ی 1840 مستمندان اسکان یافته در آن از شدت گرسنگی استخوانهایی را که قرار بود خرد کنند تا به عنوان کود از آن استفاده شود جویدند, نه حادثه ای منحصر به فرد بود و نه افشای آن به بدبختی ها و جباریت های حاکم بر زندگی نوانخانه ای پایان بخشید.

پرداختن به مهربانی یا این قبیل صفات دیگر نرد اعضای کمیسیون قانون گدایان کاملا بیهوده بود. الهام بخش این افراد اصول بود نه خباثت شخصی ." آنها ببر نبودند بلکه مردانی بودند سرشار از اندیشه های یک نظریه" 

لیبرالهای " روشنگر " عموما از قانون چدید حمایت می کردند و در حقیقت مدتها برای از میان بردن مراقبت های بالنسبه مناسب قانون گدایان قدیم مبارزه کردند. خشونت نسبت به فقر و مستمندان بخشی از تاریخ پنهان و اعلام نشده ی لیبرالیسم بوده است . اما برای افشای آن نیاز به کاوش بسیار نیست.  

   الیورتویست 

در سالهای 1845 تا 1848 محصول سیب زمینی ایرلند که غذای اصلی مردم بود بر اثر آفت شته به طور کلی نابود شد .در این سالها قحطی بزرگ ایرلند را فرا گرفت که شاید وحشتناکترین ویرانی ها را در تاریخ بدبختی های ایرلند زیر سیطره ی حکومت بریتانیا ببار آورد.

خیال می کنید دولت بریتانیا راه حلش چه بود؟

راه حل دولت بریتانیا این بوده که ایرلندی ها باید خود به تامین معاش خویش بپردازند و زمینداران هم باید سهم خویش را از این بابت به دوش بکشند! حتا دولت تشویق می شود که برنامه ی فروش ذرت را هم خاتمه دهد : " تنها راه جلوگیری از وابستگی طبیعی مردم به دولت آن است که این عملیات متوقف شود. " 

نقل بخشهایی از کتاب ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب – آنتونی آربلاستر – ترجمه عباس مخبر – نشر مرکز بخش 14 تحت عنوان " اقتصاد سیاسی لیبرالی , عمل " صص 391- 396  

 

نظرات 6 + ارسال نظر
سلمان محمدی چهارشنبه 10 خرداد 1391 ساعت 19:22 http://salmanmohammadi.blogsky.com

سلام. واقعا تعجب میکنم که هی موافقتم با شما دارد بیشتر میشود. دقیقا معتقدم که عقل موسوم به خودبنیاد بسیار مستعد جنایت هم هست و اگر چیزی مهارش میتواند بکند و تاکنون هم مهار کرده، همانا دین است.
روشنتر بگویم: طرح اندیشة سوسیالیسم و عدالت اجتماعی (در قوالب مختلف مارکسی و غیرمارکسی) و نیز به سر عقل آمدن سرمایه داری، همه از برکات مختصر بارقة دیانتی بوده که در غرب در دلهای پاک مؤمنان از گزند کشیشان و خاخامها از یک طرف و از گزند عقل محض لیبرالی از طرف دیگر در امان مانده بود.
شما برای این ادعای حقیر که خاصه در بحث اخیرمان با خانم فرزانه مطرح شده بود
(http://salmanmohammadi.blogsky.com/1391/03/04/post-65/)
شواهد فراهم کردی. ممنون. خدا خیرت دهد بمحمدٍ و آله (صلی الله علیهم اجمعین).

سلام
خب مخالفت با این عقل اختصاص به من و شما ندارد و بعد از جنگ جهانی دوم و انداختن بمب اتم بر سر ژاپنی ها یک عمومیتی پیدا کرده است.
با ایشان قبلا مکرر در این موارد بحث شده است . بخصوص در مطلبی تحت عنوان :
دفاع از عقلانیت
به آدرس:
http://www.elhrad.blogsky.com/1390/11/09/post-64/

در آنجا از مرتضی مردیها نقل شده بود «عقل بر دین مقدم است چون عقل ابزار شناخت است و دین منبع شناخت »
اما خب فقط نقل شده بود و اعتقادی بر منبع شناخت بودن دین نیست .
و گفته شده بود «چون عقل بر فرهنگ مقدم است و همین است راز همگرایی فرهنگ ها بسوی فرهنگی با خطوط اصلی دمکراسی،لیبرالیسم، فردگرایی، حقوق بشر، پان سکسوالیسم و ... »
بله راز همگرایی فرهنگها یکی اش پان سکسوالیسم است ! حالا چطور این عقلی که ابزار است و ارزش سازی می کند و چرا این ارزش سازی به چنین نتایجی می رسد و نسبتش با اخلاق چیست ؟ اصلا معلوم نیست .
بگذریم
معمولا این بحثها نتیجه بخش نبود و همچنان نتیجه بخش نیست

وحید سه‌شنبه 9 خرداد 1391 ساعت 21:42

اینروزها یه عده دارند مثل قدیما میگن از نوک پا تا فرق سر باید فرنگی شیم بدبختا

همیشه این عده بودند و خواهند بود و اختصاص به قدیمها و این روزها ندارند.

آنتی ابسورد سه‌شنبه 9 خرداد 1391 ساعت 10:53 http://anti-absurd.blogfa.com

سلام
دوستان به نکات خوبی اشاره داشتند.اما به نظر بنده اینکه یک تزی در برهه ای از تاریخ مورد توجه بوده و بلکه مبدا و منشاء تحولاتی در بستر تاریخی گشته الزامن نمی تواند به این معنی باشد که تز مذکور در برهه هایی دیگر یا در جامعه ای دیگر می تواند منشاء اثر واقع شود.آپارتاید و مبارزه در راه پیروزی بر علیه آن را ببینید مثلن در همین آمریکا که قهرمان مبارزه با نژاد پرستی تقدیس می شود و سالیان سال پس از آن یک سیاه پوست در آمریکا رییس جمهور می شود اما هنوز که هنوز است علیرغم تقبیح بسیار در سطح جهانی این مشی بسیار زشت در جاهایی چون بریتانیا دیده می شود.توجه به مسائل روانشناختی نسل ها یا شرائط تاریخی هم از اهم مسایل است اگر اینگونه نمی بود قطع یقین انقلاب هیچ گاه فرزندان خود را نمی خورد و هزاران مورد دیگر.مسئله ی بسیار مهم اکنون مسئله ی گذار است و اینکه به کجه و از چه طریق می خواهیم برویم.این کج اندیشی محض است که از همان نسخه ی قرون وسطایی مبارزه با مخالفان حال یا مخالفان دین یا مخالفان عقل یا حتّا در قرون وسطی مخالفان طریق های جادوگری و طبیعت پرستی و ...

سلام
ممنون از توضیحات شما.
متاسفانه درد بسیار است و درمان می طلبد.
دیدم که می گویند:
آنچه که مکتب یا گفتمان پسا مدرن نامیده می شود در پی نقادی از مدرنیته ، خردورزی را بحران می داند اصلاً علاقه عجیبیی به بحران دارد و همواره از بحران می گوید . مثلاً از بحران در معنا ...ولی خودش هیچ تصوری از آینده ندارد و برای مثال نمی تواند به این پرسش ساده پاسخ دهد که چرا باید در مقابل ترکیب دانش و خرد و قدرت مقاومت کرد ؟

می خواستم نشان دهم که بدرستی آیا واقعا معلوم نیست که چرا باید در مقابل ترکیب دانش و خرد و قدرت مقاومت کرد ؟
دنیایی سرشار از جنگ و کشت و کشتار محصول مدرنیته بود.بله وقت آن نرسیده است که به این عقل خود بنیاد ِسرشار از اندیشه ها و نظریه هایی اجتماعی و جامعه شناسی که مدام می آیند و با جرمیت و ادعای علمی هم می آیند و البته مدام هم منسوخ می شوند لگام زده شود؟
کما اینکه همین طرحی که علمی خوانده شد و اینجا از آن ذکر شد و بصورت قانون هم درآمده و اجرا شد , باعث و بانی رنج و مرگ چه تعداد آدم در گرسنگی و قحطی که نشده است! البته مدتها بعد اصلاح شد. اما به قیمت تباه شدن جانهای بسیاری و هنور هم سیاستهای غلط در جاهای بسیاری از دنیا باعث درد و رنج و مرگ انسانهای بیشماری است!

سیدمهدی سه‌شنبه 9 خرداد 1391 ساعت 09:45 http://www.smkhatami.blogfa.com

با سلام
بسیار یادداشت خوبی بود و لذت بردم از مطالعش
در ضمن ممنون که به وبلاگم سر زده بودید
امیدوارم بازم بتونم خدمت برسم

سلام
شما لطف داری و خوشحالم که ارزش خواندن داشته.
من هم امیدوارم

جواد خراسانی دوشنبه 8 خرداد 1391 ساعت 21:57 http://cheshmejoo.blogfa.com/

سلام،
آنچه در اروپا بر سر دین عموما" و مسیحیت خصوصا" آمده ، با آن سوابق درخشانی که مسیحیت در قرون وسطی و حاکمیت کلیسا بر سر مردم و نخبگان آورده بود، به نظرم امری طبیعی است.

گزارش شما تا نیمه اول قرن نوزدهم است، جلوتر که بیایید، ملاحظه می شود که همان عقل ابزاری لیبرالی به این صرافت می رسد که برای دوام و بقای جامعه و حکومت باید قوانین حمایتی وضع کند و علیرغم تبعیض ها و اختلاف های عمیق در سطح معیشت، حداقل های زندگی روزمره را برای مردم جامعه فراهم کند که این کار را کرده است.

سلام
بله در مورد وضعیت کلیسا و سیطره ی آن که به دوران تاریک قرون وسطا مشهور است با شما هم عقیده ام
اما مقصود من از نقل موضوع این است که در این سالها از تاریخ انگلستان که دوره ی استعمار نیز هست و آن همه فجایع را در مستعمرات بر سر ملتها آورد. باور کردنی نیست که خود ملت کشورهایی مثل انگلستان هم مانند مستعمرات مدت مدیدی دچار استثمار شدیدی بوده اند. منفعت طلبی و ثروت اندوزی و طرحهای خارج شده از سر عده ای به اسم " علم " باعث ظلمهای بسیاری شده است و ثروت لازم برای انقلاب صنعتی از استعمار و استثمار بدست آمده و عقل به تنهایی بدون این ثروت کاری پیش نمی برده و اصلا خود چنین عقلی ظلم آفرین بود نه رهایی بخش!

سیدعباس سیدمحمدی دوشنبه 8 خرداد 1391 ساعت 15:31 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
قاعدتاً در بهبود اقتصاد و اضمحلال اقتصاد، «عقل» اثر دارد و نقش دارد. ولی نه «عقلی»ی که افراد، آن را مفهومی می داند برای زدن بر سر دین. «عقلی»ی که قرار باشد بزنند بر سر دین، و «دین»ی که قرار باشد بزنند بر سر عقل، جعلی است. لولوی ساختگی است.
انقلاب صنعتی و انقلاب علمی و انقلاب سیاسی - اجتماعی در اروپا، البته با محدود کردن نقش کلیسا در جامعه همراه بوده. و البته گمان کنم عامل اصلی اش، همت و تلاش بوده. در جهان اسلام، به نظرم نیاز نیست دین کنار گذاشته شود، اما:
محدودتر کردن نقش و شأنی که آخوندها برای خود قائلند در جامعه و برای دنیا و عقبای مردمان، ظاهراً از شروط لازم برای پیشرفت اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و علمی است.

سلام
البته اینطور که پیداست در این دوره ی موسوم به روشنگری ،عقل نقش اضمحلالی در معیشت مردم فقیر داشته و مخرب بوده است و در مورد روحانیت هم معتقدم گروهی از روحانیت که مطابق سنت تاریخی ، درد مردم داشته و دارند ،همواره حضور خواهند داشت و مورد احترام جامعه هم خواهند بود و آن دسته از ملبسین به این لباس که در حال سوءاستفاده هستند دیر یا زود جای خود را باید به دلسوزان از این قشر و روحانیت واقعی بدهند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد