کجایی ای انسان؟

بسم الله الرحمن الرحیم 

تمام قصه همین بود
و می گفتم
حکایت من و تو ؟
هیچ کس نمی خواند
چه بر من و تو گذشته است ؟
کس نمی داند
چرا ؟
که این سکوت سکوت
من و تو بی تردید
حصار کاغذی ذهن را ز هم نشکافت
و خواهش من و تو نیم گامی از تب تن نیز دورتر نگذشت
که در حصار تمنای تن فروماندیم
و در کویر نفس سوز من فروماندیم
نه از حصار تن خویشتن برون گامی
نه بر گسستن این پای بندها دستی
همیشه می گفتم
من و
سکوت ؟
محال است
سکوت عین زوال است
سکوت یعنی مرگ
سکوت نفس رضایت
عین قبول است
سکوت که در زمینه اشراق اتصال به حق
در این زمانه نزول است
سکوت یعنی مرگ
کجایی ای انسان ؟
عصاره عصیان
چگونه مسخ شدی
با سکوت خو کردی
تو ای فریده
هر آفریده
بر تو چه رفت ؟
کز آفریده خود
از خدای بی همتا
به لابه مرگ مفاجاه آرزو کردی؟ 

« حمید مصدق »

 

ببند غنچه صفت لب زمانه خونریز است
گل مراد چه جویی سموم پاییز است
سراب حسرت ایام حاصل فرهاد
شراب دلکش شیرین به کام پرویز است
لبم به جام و
سرشکم به جام می لغزد
تهی ز باده و از اشک جام لبریز است
به هر که می نگرم غرق بدگمانیهاست
ز هر که می شنوم داستان پرهیز است
ز لاله زار جهان بوی داغ می آید
به جویبار دود خون چه وحشت انگیز است
همیشه کشور دارا خراب از اسکندر
هماره ملکت جم زیر چنگ چنگیز است
از آنچه رفت به ما هیچ جای گفتن نیست
چرا؟ که در پس دیوار گوشها تیز است
کدام نقطه دمی امن می توانی زیست
بهر کجا که روی آسمان بلاخیز است
چنان شکست زمانه پرم که پندارم
شکنجه های تو بر من محبت آمیز است
من و مضایقه از جان ؟ تو آنچنان خوبی
که پیش پای تو جان
حمید ناچیز است 

« حمید مصدق » 

... 

راستی این ناروا نیست که روا میدارد که به امثال روازاده ها تریبون میدهند تا از محموله ی خاک به میلان اراجیف ببافند؟!

نظرات 23 + ارسال نظر
کوثر یکشنبه 15 اردیبهشت 1392 ساعت 08:09

سلام عموجان جان
صبحتون بخیر
پرستوهووووووووووووووو بیستمی ورد کن بیاد
خوشحالم عموجان که کنارمون هستین
این روزهای سخت هم مثل بقیه روزها میگذره
مطمئنم با اینکه سکوت کردیم ولی خدایی داریم که اگه سکوتش وبشکنه....بدا به حال اونایی که از سکوت وترس مردم سو استفاده کردند

سلام و صبح شما به خیر
راستش تجربه به من ثابت کرده هیچ روز بدی طی نمیشه مگر بدترش بیاد! فکر می کنم که شاید روزی برسه که دعا به جان احمدی نژاد بکنیم

محمد مهدی یکشنبه 15 اردیبهشت 1392 ساعت 07:32 http://1sobhe14.persianblog.ir/

سلام
اگر چه خودم حضورم مثل سابق نیست و کم و بیش و گهگدار و تق لقه! اما از نبود دوستان دلگیر میشوم و حضورشان شادابم میکند. پس حضورتان مایه شادیست و امید به دایمی و با دوام آن
انگار این پست را کاملا مربوط به همشهریانم تجم کردم. از حمید مصدق و شعرهای نابش و چهره و بیاناتش در دور اول کاندیداتوری مجلس در شهرمان و از سر نادانی و نفهمی به سخره گرفتن چهره و اشعار اوای وای بر ما
گویا میتوان ان روازاده را نیز سخنان همشهری بی لیاقت و پر روی دیگر ما در مسند وزارت تجسم کرد که روا داشت و ناروا بر بزرگی که به یقین تار موی گندیده ی او نیز نیست. به ناروا تاخت! سخنان حیدر مصلحی علیه هاشی را گویم.

سلام
ممنونم و این انس و الفتی که بین دوستان بوجود امده رو باید قدر دونست و به همین خاطر بر خلاف قبل، دل کندن از این وبلاگ برای من خیلی خیلی سخت شده
عکسش رو خیلی جستجو کردم اما جز یکی، بقیه با این کامپیوتر که باز نشد!!
خب عده ای نمی خواهند بفهمند که با خاک پاشیدن به روی آفتاب نمی توان آنرا پوشاند

فریبا یکشنبه 15 اردیبهشت 1392 ساعت 00:41 http://faribae.blogfa.com/

با سلام
اشعار رو خوندم، اما نه با دقت !!
پس نظر خاصی هم نمیدم ! شرمنده ..

شما هم ظاهرآ یه جورایی گرفتار هستین ، که امیدوارم خیر باشه ..
فعلآ شب خوش ..

سلام
گرفتاری برای همه هست و مال من کمی بیشتر شده
ممنون که سر می زنید. شرمنده ام می کنید

پرستو شنبه 14 اردیبهشت 1392 ساعت 23:33

سلام
چی بگم والله ؟
هر چند خیلی بی خبرم، اما یه حدسایی می زنم .
فقط خدا آخر و عاقبتمون رو به خیر کنه ایشالله

سلام
کافیه گذر کوتاه نیم ساعته به خبرها داشته باشید تا برای یک هفته ذهنتون خراب و مشوش بشه!

شرف الدین شنبه 14 اردیبهشت 1392 ساعت 22:44 http://aldin.blogfa.com

اون تیکه "میلان اراجیف" مشهدی بود؟!

سلام
نه باید اینطور می نوشتم
از محموله ی خاک به میلان، اراجیف ببافند؟!

ند نیک شنبه 14 اردیبهشت 1392 ساعت 22:28 http://blue-sky.persianblog.ir

اقای ستاری چرا به ما سر نمی زنید؟
یک وقت ادم دلش میخواد با یکی ی مشورتی بکنه. دوتا بزرگتر حرفهاشو بخووونن. دوتا عاقل راهنماییش کنند

حق با شماست و ببخشید اگر نتونسته بودم سر بزنم.
خدمت رسیدم اما گمون نمی کنم کامنت کوتاه من و امثال من راهنمایی موثری برای کسی باشه.
بازم ببخشید که وقت نشده بود سر بزنم

کوثر شنبه 14 اردیبهشت 1392 ساعت 21:40


بیادتونم

ممنونم و همیشه خودم رو شرمنده ی شما می بینم

کوثر شنبه 14 اردیبهشت 1392 ساعت 10:44

سلام عموجان مصطفی
خوبین؟
خوشین؟
هفته ی خوبی پیش رو داشته باشین ان شا الله

سلام
شکر خدا خوبم!
خدا به همه ی ما ملت، صبر و آرامش عطا کنه تا این روزهای بد یمن که بر ما نازل شده رو از سر بگذرانیم

کوثر جمعه 13 اردیبهشت 1392 ساعت 18:56

عموووووووووووووووو

سلام
شرمنده ام اینترنت مغازه ام قطع شده و توی خونه هم مشغله و گرفتاری نگذاشت که سر بزنم

کوثر جمعه 13 اردیبهشت 1392 ساعت 09:47

سلام وصبح آدینه تون بخیر

سلام و شب شما بخیر

ناهید جمعه 13 اردیبهشت 1392 ساعت 04:29

سلام داداش جان

خیلی خوشحالم که اومدید بی شما به وبلاگ سر می زدیم ، خاموش بود و سرد .
کامنتها هم در سفر متوقف شده بودن ... همه منتظر بودند تا بیایید و رونقی به سفرمان بدهید .

داداش عزیز ، حضورتان را حتی با سکوت می پذیریم ، چون میدانیم که سکوت شما بلندترین فریاد است ...خواهش میکنم همشای روزگار باشید و ما را در سفر تنها نگذارید .


سلام ناهید خانوم
شرمنده ام که مایوس تون کردم. هر چه سعی کردم و به در و دیوار زدم تا با وجود بدی حالم، حس خوبی منتقل کنم، کمتر موفق شدم

مجید جمعه 13 اردیبهشت 1392 ساعت 01:04

سلام آقا مصطفی
حال تو هم مثل منه . برای نوشتن همین یک جمله هم حوصله ندارم . فقط برای بودنم می نویسم . نه زیاد فقط همین یک جمله را . سکوت

سلام آقا محید
حالت رو کاملا می فهمم و راستش منم بی حوصله شدم با خبرهای مزخرفی که هر روز می شنوم و می خوانم، به کلی مایوس شدم از آینده ای که به نظرم روز به روز هم تاریکتر میشه!

کوثر پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1392 ساعت 22:52

سکوت همیشه نشونه ی رضایت نیست
گاهی نفسی برای دم بر آوردن وجود نداره

گاهی سکوت از هر مخالفتی و حتا از فحش و ناسزا هم موثرتره!

کوثر پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1392 ساعت 22:48

چه شعری!!!راست راستکی اشک آلود بود
من از این ماجرای خط آخری چیزی نمیدونم

اگر خواستید اسمش رو و میلان رو جستجو کنید

کوثر پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1392 ساعت 22:46

سلام عموجان
خوشحالم از حضور زود ومجددتون
چقدر همه اینجا اشک آلود وعصبانی اند!!!!
کسی هم ط ن ب نخواسته که!!!

سلام
ممنون از همه ی لطف و محبت شما

سلمان محمدی پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1392 ساعت 19:13 http://salmanmohammadi3.blogsky.com/

سلام.
چه سخت است با احمق درافتادن. خدا خودش ما را از شر امثال ناروازاده ها برهاند بمحمدٍ و آله صلی الله علیهم اجمعین.

سلام
واقعا من مانده ام اینطور آدمها ته دلشون واقعا چی میگذره؟!

زهرا پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1392 ساعت 16:32 http://nagshekhiyal.blogfa.com

سکوت کنم بهتره

سلام
بله گاهی چاره ای جز سکوت نداریم

ند نیک پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1392 ساعت 13:20 http://blue-sky.persianblog.ir

خبری ازتون نبود. نگران شدیم.
سکوت- نه بهش عادت میکنم نه تحمل میکنم. اگرچه پرگویی هم نمی کنم. اما ی وقتایی که منتظر شنیدنی خیلی سخته تحمل سکوت دیگران

سلام
گرفتار بودم اما با این جمله ی شما کاملا موافقم که "ی وقتایی که منتظر شنیدنی خیلی سخته تحمل سکوت دیگران "

سودابه پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1392 ساعت 11:05 http://varaghpare.blogfa.com

سکوت............

مریم پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1392 ساعت 10:46

سلام
اول از همه بگم : خییییییییییییییلی خوشحال شدم که برگشتید ....اگر چه با فغان بلبل !
فکر می کردم همه ی شعرهای حمید مصدق رو خوندم ولی انگار اشتباه می کردم !
ببم جان ما هم می دونیم که سکوت عین زوال است اما چه کنیم که سنگها را بسته اند و سگها را گشاده اند !
راستی من جریان روازاده رو نفهمیدم

سلام
حرفهای روازاده از بس مزخرف بود لینکش رو نگذاشتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد