زنده باش!

بسم الله الرحمن الرحیم

به سانِ رود

که در نشیب ِدرّه سر به سنگ می زند،

رونده باش

امید ِ هیچ معجزی ز مرده نیست 

"زنده" باش ...

هوشنگ ابتهاج 

رود و صخره   

ما تماشاچیانی هستیم

که پشت درهای بسته مانده ایم

دیر آمدیم، خیلی دیر!

پس به ناچار،

حدس میزنیم،

شرط می بندیم،

شک می کنیم،

وآن سوتر، در صحنه

بازی به گونه ای دیگر در جریان است...

حسین پناهی

حدس و گمان 

انتخاب سختی است بین قبول نقش تماشاچی پشت درهای بسته بودن و مرداب شدن و یا رود بودن و به صخره زدن.

نظرات 32 + ارسال نظر
مریم پنج‌شنبه 19 اردیبهشت 1392 ساعت 07:45

سلام
ببم جان قالب جدید مبارک ...اما قسمت تماس با من ( و بقیه ی قسمتهای بالا مثل قالب وبلاگ و ...) برای من غیر فعاله
نمی دونم اشکال فنی از طرف منه یا شما
لطفا چک بفرمایید ...تنکس

سلام
ممنونم. اما تعویض قالبم اجباری بود!
از سایت تمز قالب اتنخاب کرده بودم و انگار هاست این سایت بکلی از بین رفته و بلاگم شده بود بدون قالب!
قالبی هم که تازه گذاشته بودم اشکال فنی داشت و ممنون که خبرم کردید. اجبارا دوباره قالب رو عوض کردم

مریم... سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1392 ساعت 11:37 http://maryamememar.blogfa.com

سلام و عرض ادب

سلام خانم مهندس معمار

کوثر سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1392 ساعت 06:54

سلام عموجان جان حاضررررررررررررررر
صبحتون بخیر

سلام عمو
همیشه سلامت باشید

بزرگ سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1392 ساعت 06:16

یعنی شما جدا فکر می کنید چنین آدمی عوض می شود؟ واگر شد این عوض شدن دلیلی بحز منافع شخصیش دارد؟

سلام
بله فکر می کنم که عوض شده و فشارها باعثش بوده و منافع شخصی هم مزید بر علت این عوض شدنش هست

کوثر دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 ساعت 21:58

سلام

من که فوتبال نمیبینم
ولی دودورودودو سپاهاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان

رنگ فقط زرد طلایی

سلام عمو
فوتبال نمی بینی و بوق دستت گرفتی؟!! پس خوب شد کرمانشاه تیم فوتبال درست و حسابی نداره

علی دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 ساعت 14:39 http://noghteyekur.mihanblog.com/

مسئله ی حجاب حتماً نظرتون رو بدین
http://noghteyekur.mihanblog.com/post/89

سلام
هنوز فرصت نشده بخونمش

سودابه دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 ساعت 14:15

سلام استاد
هر دو شعر عالی بود و دلنشین و عکس و حرکت اب هم که معرکه

دریا باش روان و جاری....

سلام بر شما
استاد!!

مریم دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 ساعت 11:40

سلام
ببم جان شما می خواید با یک تیوپ پر از باد کنار رودخونه وایسید و نقش نجات غریق رو برای من بازی کنید ؟!!!
چی فکر کردید ؟ نکنه فکر کردید من پر کاهم که این یک ذره آب بتونه منو از جا بکَنه ؟!!!
نخیر ! اینطوریا که شما فکر می کنید نیست ! من عین صخره سخت و محکم و چِغِرَم !

سلام
خب باید یک اقدام عملی بکنیم یا نه؟! با این تصمیم شما چاره ای جز این برای ما نمونده مگر اینکه منصرف بشید هر چقدر هم که عین صخره سخت و محکم و چِغِر باشید!

فریبا دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 ساعت 11:34 http://faribae.blogfa.com/

سلام خدمت شما دوست بزرگوار ..


این منم خسته در این کلبه تنگ ,

جسم درمانده ام از روح جداست ,

من اگر سایه خویشم , یا رب ,

روح آواره من کیست ؟ کجاست ؟

سلام فریبا خانم
بزرگواری از شماست
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوش‌حالان شدم.

ناهید دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 ساعت 10:43

سلام مجدد

واقعا عجیبه ، وقتی نمایشگاه گل وگیاه رو تو تلویزیون دیدم ، بی اختیار گفتم : وای حتما آقای ستاریان میره نمایشگاه ،
هر جا گل و گیاه می بینم ، یاد شما می افتم ...آخه می دونید همه که حس شمارو ندارن به خصوص در این زمان که حتی احساس درک زیبایی هم در درون خیلی ها خشکیده ...

سعی میکنم حتما برم ،ممنونم که گفتید .

داداش عزیز همشا جاری باش و من و همسفران را ببر تا عمق زیباییها...تشکررررر

سلام
پس تلویزیون نشون داد! من خبرهارو هم از اینترنت میبینم!
این عشق و علاقه به گل و گیاه روی تثبیت شده است و تقریبا مشهورم بهش.
ممنونم از شما

گل بیتا دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 ساعت 10:31 http://ARAK-IRAN.BLOGFA.COM

بیست از کف آراس خان رفت
من بیست

شاید ملتفت نشده که شما از دستش قاپیدی

گل بیتا دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 ساعت 10:29 http://ARAK-IRAN.BLOGFA.COM

سلام عموووووووووو
خدا را شکر.بازم جریان زندگی در رود.
رود باید شد و رفت.
دشت باید شد و خواند
کوه باید شد و ماند.

سلام عمو
چه شعر ساده و پر مغزی!

آراس دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 ساعت 10:20 http://kakaras.blogfa.com/

ستاریان جان
این پست چقدر حرف دردناک دارد
مثل زخم کهنه می مونه دوبار خوندمش درد کهنه به سراغ آمد
کاش رود بودیم به صخره می زدیم

کاش!

آراس دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 ساعت 10:18 http://kakaras.blogfa.com/

سلام و وقت خوش
عارضم خدمتتون ما از اون پرسپولیسی های دو آتیشه هستیم ودیشب سیل اشکمون جاری شد برای مردی که ساکت وآرام خداحافظی کرد از این دنیای پر از نیرنگ وتبانی

سلام و روز به خیر
خب این خداحافظی هم که گفتند رو عصبانیت بوده و جدی نگیرید و برمیگرده!

رویا دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 ساعت 09:53 http://delneveshtehayeman4u.blogfa.com/

والا به خدا ..راحت شدیم ..فوتبال رو زمانی دوست داشتم که غیرت و حمیتی داشتن بازیکنا .. الان دیگه برام ارزشی نداره...

بله اینروزها تو فوتبال حرف اول رو فقط پول میزنه و از ورزش و غیرت و این حرفها اثری نمونده!

زهرا دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 ساعت 09:53 http://nagshekhiyal.blogfa.com

درودبرشما وبی نهایت سپاس که تشریف آوردین به کلبه ی بنده
تصویررودخیلی محشره بسی کیفورمیشیم وقتی این رودرامی بینم

سلام
انجام وظیفه بود

رویا دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 ساعت 09:11 http://delneveshtehayeman4u.blogfa.com/

درود خداوند بر شما .. سلام ! خوبین؟
والا خدمتتون عرض کنم که از قدیم و ندیم ما به طرز عجیبی پرسپولیسی بودیم و با یه پرسپولیسی تیر هم وصلت کردیم ..خوب این نوه قاعدتا باید قرمزته باشه .. اما از وقتی این م م ل ک ت کن فیکون شد و فهمیدیم همه چی پشت پرده داره دیگه فوتبال هم جذاب نبود برامون و اینه که دیگه نمی بینیمش..

کوثر یکشنبه 15 اردیبهشت 1392 ساعت 22:44

سلام عموجان غایب
مریم جون اگه وسط این رودخونه ی خروشان بودی که غرق میشدی؟؟!!!فکر کردی زاینده روده که اینقدر کم آبه که میشه راحت ازش رد شد

سلام
حالا که حاضرم خب!
باید بایستیم کنار رودخونه با یک تیوپ پر از باد

رویا یکشنبه 15 اردیبهشت 1392 ساعت 22:14 http://delneveshtehayeman4u.blogfa.com/

سلام.خوبین؟ این شعر ابتهاج رو خیلی دوست دارم و تصویر رود بی نظیر بود..دستتون درست..


خوشحالم که هستین..بودنتون از جنس خوبی هاست و باید قدر دونسته بشه.

سلام
ممنون از محبت همیشگی شما
خوبی از خودتونه والا من شایسته ی این تعاریف نیستم

دمادم یکشنبه 15 اردیبهشت 1392 ساعت 20:13 http://www.damadamm.blogsky.com

هربار و در هر موقعیتی، شعر ابتهاج خوانده میشود، همیشه زیباست. این زیبایی را مدیون احساسهای زیابیش به علاوه تسلطش به کلام است و صد البته داشتن حرفی برای گفتن.
برعکس شاعرانی مثل او، این روزها، مواجه شدن با شعر و شاعر برایم به معنای کسالت و دلتنگی است. برخلاف معنایی که شعر پیشترها داشت و آن نقب زدن به درون روح انسان بود و کشف موقعیتهای تازه ای از جهان و آدمی، شعر این روزها و شاعران این روزها را هیچ نمیفهمم، حتی اگر حرفی هم برای گفتن داشته باشند، تسلطی به کلام ندارند و اگر تسلطی به کلام، هیچ حرفی برای گفتن یا کشف تازه ای از موقعیتی تازه. ریتم زندگی این عصر، گویی فقط ملال است و این ملال، چقدر کشنده است.

بعضی شعرا با شعرهایشان در دلها اثری عجیب دارند اما تعدادشان هم کم نیست مثل شفیعی کدکنی، قیصر امین پور، عبدالجبارکاکایی، شمس لنگرودی و ...باید در حس شعر قرار گرفت و البته قبول دارم که گاهی من هم به هیچ وجه حس شعر را ندارم و آنرا هرچقدر هم زیبا سروده شده باشد پس می زنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد